از نوشتن / فرانتس کافکا – بریده ۵۵
(گفتگوی کافکا با ماکس برود ۱۹۱۳-۱۹۱۴) باید در درون تاریکی نوشت، مثل نوشتن در تونل.
(گفتگوی کافکا با ماکس برود ۱۹۱۳-۱۹۱۴) باید در درون تاریکی نوشت، مثل نوشتن در تونل.
(یادداشت – ۱۵ دسامبر ۱۹۱۰) تقریباً هر کلمهای که مینویسم مناسب کلمه دیگر نیست، صامت ها را میشنوم که مثل حلبی به یکدیگر ساییده میشوند و مصوت ها چون سیاهپوستانِ یک نمایش، آوازش را می خواند. تردیدهای من در دایرهای
( یادداشت برای ماکس برود ) ماکس عزیز ، آخرین خواهش من : هر چیزی که در ماتَرَکَم ، (یعنی در کتابخانه ، کمد لباس ، میز تحریر توی خانه و اداره ، یا هر چه که به جایی برده
(یادداشت – ۲۵ فوریه ۱۹۱۱) از امروز به بعد محکم به یادداشت های روزانه چسبیدن ! مرتب نوشتن ! تسلیم نشدن ! حتی اگر نجات هم در راه نباشد می خواهم هر لحظه شایستگی اش را داشته باشم .
(یادداشت – ۲۳ سپتامبر ۱۹۱۱) یک فایده ی نوشتن یادداشت روزانه این است که آدم با شفافیتی آرامش بخش از تغییراتی آگاهی می یابد که مدام در معرض آنها قرار دارد و طبیعتا به طور کلی به آنها باور دارد
(یادداشت – سپتامبر ۱۹۱۱) آدمی که یادداشت روزانه ندارد ، در برابر یک دفتر یادداشت در موضعی نادرست قرار می گیرد .
(نامه به روبرت کلوپ شتوک – اواخر مارس ۱۹۱۳) برای من «نوشتن» مهمترین چیز روی زمین است ، مثل اهمیت جنون برای یک دیوانه ، که اگر جنون را از او بگیرند دیوانه می شود .
(نامه به ماکس برود – اواخر ژوئیه ۱۹۱۲) پسری ناتوان از ازدواج ، که نام پدر را زنده نگه نمی دارد ، بازنشسته در ۳۹ سالگی ، تنها سرگرمِ نوشتنی غریب که هدفی جز رستگاری یا مصیبت خودش ندارد .
(نامه به اوتلا – خواهرش – ۱۰ ژوئیه ۱۹۱۴) جور دیگری غیر از آن که حرف می زنم می نویسم ، جور دیگری غیر از آن که حرف می زنم فکر می کنم ، جور دیگری غیر از آن که
(یادداشت – ۲۲ ژوئیه ۱۹۱۳) حرف زدن (حتی اگر در مورد ادبیات باشد) حوصله ام را سر می برد ، حرف زدن هر چه را که بدان می اندیشم از من می گیرد ؛ «اهمیت» را ، «جدی بودن» را