چه زود مهمانی تمام شد – رسول یونان
آسمان خراش ها تماشای آسمان را از ما گرفته بودند بمب های عمل نکرده گشت و گذار در صحرا را دریا نیز استخر خصوصی دیکتاتور ها بود این دنیا به درد ما نخورد ما در رویاهایمان زندگی کردیم این بریده
آسمان خراش ها تماشای آسمان را از ما گرفته بودند بمب های عمل نکرده گشت و گذار در صحرا را دریا نیز استخر خصوصی دیکتاتور ها بود این دنیا به درد ما نخورد ما در رویاهایمان زندگی کردیم این بریده
نسیم طبق عادت می وزد و تابیدن شغل آفتاب است اما ، گلها در ادامه ی عِطر تو روییده اند ! این بریده کتاب از مجموعه شعر «چه زود مهمانی تمام شد» اثر رسول یونان گلچین شده است .
دریا را نمیشد تانکر تانکر به شهر آورد همینطور شهر را نمیشد کامیون به کامیون به ساحل برد عمر مردی که دریا و شهر را یکسان دوست داشت در جاده گذشت . این بریده کتاب از مجموعه شعر «چه زود
دنیا عوض شده همان نیست که دیده بودی! ای نسیمی که از بال پرندگان می وزی داستانها عوض شده مواظب باش ! این بوته ی خار بادهای بسیاری را زخمی کرده است . این بریده کتاب از مجموعه شعر «چه
هر چه در باغچه هست زرد و پژمرده میشود تا جایی که من میدانم فقط انار سرخ میشود در برابر پاییز این بریده کتاب از مجموعه شعر «چه زود مهمانی تمام شد» اثر رسول یونان گلچین شده است .
سالهاست تلفنی در جمجمه ام زنگ میزند و من نمیتوانم گوشی را بردارم سالهاست شب و روز ندارم اما بدبختتر از من هم هست او همان کسی است که به من زنگ میزند ! این بریده کتاب از مجموعه شعر
هرگز آن پاییز زیبا را فراموش نمیکنم یعنی خودم را ذخیره ای که از آفتاب تابستان داشتم هیچکس نداشت تو از باغ خرمالوهای کال آمدی و در من رسیدی هرگز آن پاییز زیبا را فراموش نمیکنم یعنی تو را این
اسم دربدری ها را سفر گذاشتهاند با چمدانی سنگین از آرزوها در آوارگی ها پیر می شویم! از غربتی به غربتی دیگر رفتن سفر نیست کوچ ناگزیر باد است از شهری به شهر دیگر این بریده کتاب از مجموعه شعر
وقتی شعبده باز از کلاه خرگوش در میآورد یعنی خرگوش در میآورد به شعبده بازی نه به خرگوش نگاه کن! وقتی زنی گریه میکند یعنی گریه میکند به نقشه هایش نه به اشک هایش فکر کن حتماً که نباید شعبده
من یک مهاجرم از رویایی به رویایی … سرزمین من به پای غازهای وحشی چسبیده است این بریده کتاب از مجموعه شعر «چه زود مهمانی تمام شد» اثر رسول یونان گلچین شده است .