۱۹۸۴ / جورج اورول – بریده ۴۵
بردگی آزادی است! بشر اگر آزاد ولی تنها باشد، همیشه محکوم به شکست است! دلیلش هم این است که خودش بزرگترین شکست است. اما اگر بتواند به سرسپردگی مطلق برسد و از هویت خودش فرار کند و طوری در حزب
بردگی آزادی است! بشر اگر آزاد ولی تنها باشد، همیشه محکوم به شکست است! دلیلش هم این است که خودش بزرگترین شکست است. اما اگر بتواند به سرسپردگی مطلق برسد و از هویت خودش فرار کند و طوری در حزب
قدرت وسیله نیست، هدف است. هیچکس یک حکومت دیکتاتوری را برای محافظت از یک انقلاب به وجود نمیآورد؛ بلکه انقلاب میکند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند.
در اقلیت بودن، حتی اگر یک نفر باشی، موجب نمیشود خود را دیوانه بپنداری. اگر بین حقیقت و دروغ قرار گرفتی و حتی در مقابل تمام جهان ایستادی و حق را زیر پا نگذاشتی، دیوانه نیستی.
اشتیاق حقیقی نسبت به جنگ در بین اعضای حزب و خصوصا بخش مرکزی آن، یافت میشود. آنها که بهتر از هر کس میدانند فتح دنیا غیر عملی است، بیش از همه به آن اعتقاد دارند.
اگر قرار است کسی حکومت کند و به حکومت کردن ادامه دهد، باید بتواند معنای واقعیت را بر هم بزند. زیرا راز حکومت کردن این است که بتوان اعتقاد به خطاناپذیری خود را با توانایی درس گرفتن از اشتباهات گذشته
تمام حکومت های موروثی در گذشته، یا به دلیل تحجّر بیش از حد و یا نرمش زیاد، افول کردند . یا دچار جهل و خودبینی شدند و نتوانستند خود را با شرایط متغیر محیط تطبیق دهند و برکنار شدند و
جامعهی اوشنیایی عمیقاً بر این عقیده استوار است که برادر بزرگ قادر مطلق است و حزب از هرگونه خطایی به دور است. اما از آنجا که در واقعیت نه برادر بزرگ قادر مطلق است و نه حزب مصون از خطا،
برکنار کردن قدرت حاکم به چهار طریق امکانپذیر است: یا از بیرون به تسخیر درمیآید، یا آنچنان رهبری ناکارآمدی دارد که توده های مردم را وادار به اعتراض می نماید، یا به یک گروه متوسط ناراضی و قوی اجازه عرض
از دیدگاه طبقهی ضعیف، تمام تغییرها در طول تاریخ فقط به تغییر نام اربابان آنها ختم شده است.
در تمام طول تاریخ مبارزهای که از نظر طرح اصلی یکسان است، بارها و بارها روی میدهد. طبقه قوی مدتهای مدید با خیال راحت حکمفرمایی میکند، اما دیر یا زود لحظهای فرا میرسد که یا اعتمادش را نسبت به خود