تاملات / مارکوس اورلیوس – بریده ۳۹
فقیر کسی است که محتاج دیگران باشد و قادر به تأمین مایحتاج زندگی خود نباشد.
فقیر کسی است که محتاج دیگران باشد و قادر به تأمین مایحتاج زندگی خود نباشد.
فراری کسی است که از تعهدات خود در قبال دیگران شانه خالی کند.
آدمی باید پیش از هر کاری از خود بپرسد: «آیا این کار غیر ضروری نیست؟»
چه بسیار حیواناتی که بلعیده میشوند و در اجساد حیواناتی که از آنها تغذیه میکنند دفن می شوند!
در همه چیز و به هر شکل، آنچه زیباست زیباییاش را از خودش دارد و مرهون چیز دیگری نیست. تحسین در آن نقشی ندارد، زیرا هیچ چیزی با تحسین بهتر یا بدتر نمی شود.
آن کس که میخواهد پس از مرگ هم مشهور باقی بماند از این نکته غافل است که تمام کسانی که او را به یاد دارند خواهند مرد، نسل بعدی هم در موعد مقتضی از دنیا خواهند رفت، تا اینکه سرانجام،
طوری زندگی نکن که انگار هزار سال زنده خواهی بود. مرگ به تو بسیار نزدیک است، تا زندهای و قدرت داری بکوش از خود انسانی خوب بسازی.
دانههای عود زیادی را در آتشدان محراب می ریزند، اینکه یکی را زودتر و دیگری را دیرتر بریزند چه اهمیتی دارد؟
آیا عقل داری؟ «بله دارم»، پس چرا از آن استفاده نمی کنی؟ مگر تنها خواسته ات این نیست که عقل وظیفهاش را انجام دهد؟