قابوسنامه – باب ششم (اندر فروتنی و افزونی هنر)
رنج هیچ کس ضایع مکن و همه کس را به سزای حق بشناس،خاصه حق قرابت خویش و پیران قبیله خود را حرمت دار.
رنج هیچ کس ضایع مکن و همه کس را به سزای حق بشناس،خاصه حق قرابت خویش و پیران قبیله خود را حرمت دار.
اگر کسی با تو بستیهد، به خاموش بودن ستیهش او را بنشان و جواب احمقان خاموشی دان.
اگر غم و شادیت باشد، به آن کس گوی که تیمار غم و شادی تو باشد. و درد و اندوه و غم و شادی پیش هر کس پیدا مکن و بهر نیک و بد زود شادمان و اندوهگین مشو که
بر نیکی کردن پشیمان مباش که جزای نیکی و بدی هم درین جهان به تو رسد، و چون با کسی نیکویی کنی بنگر که در وقت نیکویی کردن، هم چندان راحت که بدان کس رسد در دل تو راحت و
اندر شورستان تخم مکار که بر ندهد، و بر مردم ناسپاس نیکی کردن تخم به شورستان درافکندن باشد، و نیکی از سزاوار نیکی دریغ مدار و نیکی آموز باش.
به غم مردمان شادی مکن تا مردمان به غم تو شادی نکنند، و داد بده تا داد بیابی، و خوب گوی تا خوب شنوی.
اگر کسی به کژی برآمده باشد، گرد راست کردن او مگرد که نتوانی، که درختی که به کژی برآمده و شاخ زده و بالا گرفته جز به بریدن و تراشیدن راست نگردد.
زنهار سخت نا پرسیده نگویی، و از گفتار خیره پرهیز کنی و چون پرسند جز راست مگوی و تا نخواهند کس را نصیحت مکن و پند مده، خاصه آن کس را که پند نشنود و برملا هیچکس را پند مده.
گفته اند هر که را زبان خوشتر هنر بیشتر، و با همه هنر جهد کن تا سخن بر جا گویی، اگر چه سخن خوب گویی و نه بر جا بود، زشت نماید.
آدمی که فزونی یافت بر دیگر جانوران به ده چیز یافت که در تن اوست ؛ پنج از درون و پنج از بیرون، پنج نهان چون اندیشه و یاد گرفتن و نگاه داشتن و تخیل کردن و گفتار، و آن