در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر اما محبوبِ مجنون نبودند. مجنون را میگفتند که «از لیلی خوبترانند، بر تو بیاریم؟» او میگفت که «آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم و لیلی صورت نیست. لیلی به دست من همچون جامی است. من از آن جام شراب می نوشم. پس من عاشق شرابم که ازو مینوشم و شما را نظر بر قدح است. از شراب آگاه نیستید اگر مرا قدح زرّین بود مرصّع به جوهر و درو سرکه باشد یا غیر شراب چیزی دیگر باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه شکسته که درو شراب باشد به نزد من بِه از آن قدح و از صد چنان قدح.» این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد.