بچهای به مادر گفت که «مرا در شب تاریک سیاهی هولی مانندِ دیو روی مینماید و عظیم میترسم.» مادر گفت که «مترس، چون آن صورت را ببینی دلیر بر وی حمله کن پیدا شود که خیال است.» گفت «ای مادر، و اگر آن سیاه را مادرش چنین وصیت کرده باشد من چه کنم؟»
بچهای به مادر گفت که «مرا در شب تاریک سیاهی هولی مانندِ دیو روی مینماید و عظیم میترسم.» مادر گفت که «مترس، چون آن صورت را ببینی دلیر بر وی حمله کن پیدا شود که خیال است.» گفت «ای مادر، و اگر آن سیاه را مادرش چنین وصیت کرده باشد من چه کنم؟»