فلوری فقط میخواست با الیزابت حرف بزند. چقدر خواستهاش کم و در عین حال زیاد بود! وقتی در سنین میانسالی و عمری در تنهاییای تلخ در میان مردمی زندگی کنی که عقاید صمیمانهات دربارهی هر موضوع اعتقادی بر روی کرهی زمین در نظر آنها نوعی کفر به حساب آید، بزرگترین نیازت «حرف زدن» است.
این بریده کتاب از رمان «روزهای برمه» اثر جورج اورول ترجمه زهره روشنگر گلچین شده است .