وقتی به کسی از موضع عشق یک طرفه نگاه میکنیم و به لذتی می اندیشیم که از بودن با او در بهشت برین به ما دست میدهد، ناخودآگاه نکته ای اساسی را فراموش میکنیم: این که اگر او هم ما را دوست بدارد، علاقه ما به چه سرعتی رنگ خواهد باخت. ما عاشق می شویم چون نیازمندیم با توسل به فردی آرمانی از دست خودِ فاسدمان برهیم. خب اگر این فرد روزی برگشت و متقابلا عاشق ما شد چه؟ فقط میتوانیم شگفتزده بشویم. آخر این موجود الهی که ما در تصور داشتیم چگونه میتواند اینقدر بد سلیقه باشد که از کسی مانند ما خوشش بیاید؟ اگر برای عاشق شدن باید باور داشته باشیم که معشوق از جهاتی از ما سر است، زمانی که این عشق متقابل می شود، آیا تناقض ظالمانه ای به وجود نمیآید؟ «اگر او تا این حد فوق العاده است، چگونه می تواند عاشق کسی مثل من شود؟»