(نامه به فلیسه – ۲۶ ژانویه ۱۹۱۳)
یک هفته است طوری می خوابم که انگار دارم نگهبانی می دهم ، هر لحظه از خواب می پرم . سردرد تبدیل به جریانی منظم شده است و عصبانیت های کوچک و متغیر هم دست از سرم بر نمی دارند . خلاصه کنم : به طور کامل نوشتن را تعطیل می کنم و موقتا فقط یک هفته در عمل شاید برای مدتی بسیار طولانی تر ، هیچ کاری نکنم مگر استراحت . دیشب دیگر چیزی ننوشتم و بلافاصله به طرز بی سابقه ای خوب خوابیدم .