گاهی احساس میکردم دنیا براساس عقل و منطق مردانه می گردد که مردها شوهر زن ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند ، اگر توانستند بچه به دامن شان بیاندازند و اگر نتوانستند اشکشان را دربیاورد . زن موجودیست معلول و بی اراده که همه جرأت و شهامتش را میکشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند . مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده میشد . اما نمیدانم آیا خدا اینجور تقدیر کرده بود یا من بد اقبال بودم .
این بریده کتاب از رمان «سال بلوا» اثر عباس معروفی گلچین شده است .
0